ظاهرآ، گذشته و آینده، در حیوانات بشدت آدمیان جاری نیست. بناچار احساس
خوشبختی بیشتری می کنند و زندگی روزمره آنها تحت تأتیر غم و غصه قرار نمی گیرد و،
مثلآ، از داغ فرزند بی خبرند. حال اگر گذشتهء تلخ و آیندهء نامعلوم از فکر انسان
زدوده شود، چنین فردی احساس خوشبختی بیشتری میکند. مثلهای چون «چو فردا شود فکر فردا کنیم» شامل حال او
میشود. غم گذشته و آینده را بدوش نکشیدن هم عالمی دارد که کار هر انسانی
نیست. البته، در حیوانات در فصل تولید مثل
برنامه ای جدیدی گشوده میشود: شور و هیجان لانه
سازی و تخم گذاری و روی تخم خوابیدن و
تغذیهء جوجه ها. شاید بتوان گفت که زندگی پرندگان در
این مرحله از حیات همانند آدمیان است، ولی پس از اتمام این دوره، یکباره چراغ این
شور و شوق خاموش میشود و پرنده بحال عادی باز میگردد: در پی قوت از لانه خارج شدن. با خطرات متعدد مواجه گردیدن. بقتل رسیدن یا
رساندن و غیره. زندگی «زمان حالی» بین آدم و سایر حیوانات با هم چندانی تفاوتی
ندارد. هرکه را در معابر ببینید یا در پی قوت است یا در باره آن با دیگری مشغول
گفتگو. همه برای خانهء بزرگ و ثروت کلان در تکاپویند. در این جولانگاه مردمان دو
دسته اند. برخی کاری خوب را عرضه میکنند که نامش خدمت به خلق است و دستهء دوم هدفش
فقط و فقط حفظ منافع خویش می باشد، آنهم بهر قیمتی که شده. جالب اینکه سود جویان و
طمع کاران و بی وجدانان و ... دور هم جمع میشوند و نیرویی عظیم بوجود می آورند. در
میکروب شناسی، به این حالت میگویند عفونی شدن بافت یا کل بدن.
|